Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری فارس - همدان، سولماز عنایتی: هر چه تقلا می‌کنم چیزی به ذهنم نمی‌رسد، پس از دلم می‌نویسم از بیخ دل اناری شده‌ام می‌نویسم؛ شما هم با دل بخوانید دقایق دیرباور و پرگریه را.

دقایقی که جهان زیباترین تصویر دست و انگشتر را قاب گرفت و روی دیوار دل تک‌تک مردم سوری، عراقی، ایرانی و کجا و کجا آویخت.

لحظاتی که آهنگ کوچه‌های خشتی فریاد شد و ناله، درست وقتی که تنهایی‌مان را گذاشتیم روی دوش‌مان و همنوای چشمه آسمان پشت پلک ازدحام گریستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امان، امان از بامدادی که اشک در چشم‌های یک ایران لرزید و باد با شاخه درآویخت و چرخش عقربه‌ها تلخ شد، امان از وقتی که قضا ایستاد و قَدَر سپر انداخت و آرزوی دیرینه رنگ واقعیت گرفت.

اما پیش از اینکه آسمان رنگ ببازد و قصه عراق و اربااربا بار دیگر رقم بخورد یک عالمه حرف‌ هست؛ حرف‌هایی مثل کف میدان، دفاع از مظلوم در برابر ظالم، ایستادگی بی‌واهمه، چندمتری دشمن بودن، تیربار به دوش گرفتن، تواضع و فروتنی و تا دلت بخواهد خصلت‌های خدایی.

راستش پیش از اینکه مرغ شب ناله تلخی سر بدهد و عالم سرنای غم بنوازد؛ پدر بود و نوازش‌کنان ناز می‌خرید، فرمانده بود و جان دشمن بی‌سلاح می‌بخشید و آب و غذا بین جنگ‌زده‌ها تخس می‌کرد، سرباز بود و از کیان ایران حفاظت می‌کرد.

انگاری همه‌کس بود، همه جا بود؛ دمی دورترین دورها چندقدمی قناصه سینه سپر می‌کرد و گاهی در محفل انس با فرزندان شهدا وقت می‌گذراند؛ روزی بی‌ستاره بود و خاکی روز دیگر ژنرال جهانی.

چقدر حرف دارم اما کلمه نه! گویی باید از همرزمانی که دوشادوش فرمانده آرامش پشت دیوار امروز را به زمین و زمینیان هدیه دادند مدد بگیرم. در این میان قرعه فال به نام حجت‌الاسلام حجت قلیچ‌خانی، مدافع حرمی که ۲۴ ماه در سوریه فعالیت‌های رزمی و تبلیغی و کم و بیش با فرمانده نشست و برخاست داشت، افتاد.

فرمانده‌ای که حسابش با همه توفیر داشت/ در جمع مردم سوری

آقای قلیچ‌خانی هم عین من از دل می‌گوید و درست با تصویری که کنج دلش خانه کرد جمله می‌سازد، جمله‌هایی که هم حلب دارد هم سردار و هم آزادی. او گردونه اتفاقات چند سال اخیر را زیر و رو می‌کند و به اولین اعزام می‌رسد، از اینجا به بعد قصه عملیات و حاج‌قاسم و امنیت را از زبان او بخوانید: «سال ۹۵ اولین باری بود که رفتم سوریه دقیقاً بحبوحه آزادسازی شهر استراتژیک حلب که با توان بچه‌های همدان تنگه محاصره شکست نخورد و منطقه حفظ و بعد هم حلب آزاد شد؛ پایان عملیات‌ها حاج قاسم در جمع بچه‌های همدان حاضر شد و گفت شما برای من تنگه اُحد را حفظ کردید، بالاترین کاری که انجام می‌شد.

حاج‌قاسم در این دیدار از بچه‌های همدان به خاطر رشادت‌های بی‌مثال‌شان خیلی تشکر کرد، تشکری که دلی بود و به دل نشست؛ بعد از این دیدار چندین مرتبه دیگر در سوریه حاج قاسم و رشادت‌هایش را دیدم.

اما اولین دیدار چهره به چهره من با سردار فردای شهادت شهید محمدحسین بشیری اتفاق افتاد درست وقتی همسایه و رفیق ۲۰ ساله‌ام محمدحسین شهید شده بود و من بی‌قرار و ناآرام بودم.

آن روز جلسه‌ای با حضور سردار برگزار شد و آخر جلسه حاج‌قاسم به سمتم آمد و با هم دست دادیم؛ همین دست دادن کافی بود برای اینکه غم بزرگی از روی دوشم برداشته شود انگار موجی از آرامش به ساحل متلاطم دل و جانم روانه شد و لبخندی روی لبانم نشست.

در همین دیدار از حاجی قول یک انگشتر را گرفتم، سردار هم به دوستانش سپرد تا برایم انگشتر بیاورند، بعد از این ارتباط صمیمی باز هم در مناطق دیگر با حاج قاسم ملاقات کردم و این دیدن‌ها دو سه سال بعد خاطره شد.

یکی از خاطرات مربوط به منطقه تنف بود، آمریکایی‌ها بنا داشتند شعاع ۲۵ کیلومتری این منطقه را پروازممنوع اعلام کنند که اگر اتفاق می‌افتد کار جبهه مقاومت سخت می‌شد، حاج قاسم با وجود تهدید اسرائیلی‌ها در منطقه حضور پیدا کرد و از هلی‌کوپتر پیاده شد و نماز خواند.

بعد هم گفت هر کدام گوشی دارید زنده فیلم بگیرید و پخش کنید تا بدانند من اینجا هستم، از آن روز به بعد اسم منطقه شد "قاسم‌آباد"، این عملیات صحرایی و سخت، موفق و با عقب‌نشینی آمریکایی‌ها به پایان رسید ولی نام "قاسم‌آباد" برای همیشه ماندگار شد.

حاج قاسم در اوج درگیری‌ها شجاعانه حضور داشت، رشادت‌های سردارسلیمانی به یکبار و دوبار ختم نمی‌شود، سراسر عمر با تمام توان در دفاع از مظلوم ایستادگی کرد.

بارها در بحرانی‌ترین مناطق جلوی تیربار دشمن رفت و از نزدیک دفاع کرد بدون کوچکترین ترس و واهمه، اصلا ترس با حاجی غریبه بود خیلی غریبه، همین روحیه باعث علاقه مردم سوریه به او و مقاومت بی‌چون و چرا شده بود، حتی بالاتر از دوست داشتن.

مردم سوری روی حاج قاسم حساس بودند باید بودید و می‌دیدید، چون علاوه بر اینکه سردار سوریه را از دست دشمن نجات داد علاقه و محبتی بی‌دریغی داشت و در جمع‌شان می‌نشست و به حرف دلشان گوش می‌داد.»

تجارت دل در بازار تیر و ترکش

این روحانی مدافع حرم از توصیف اولین دیدار با سردار رسید، به فرمانده بلامنازع منطقه، فرمانده‌ای که کارهای بزرگ قواره تنش بود و دلش را به بیرق عمه سادات دخیل بسته بود.

و اما روایت فرمانده‌ای که نفسش حق بود و در گیرودار جنگ و چتر آتش دشمن، دل می‌خرید را به نقل از آقای قلیچ‌خانی بخوانید: «نفس حاج‌قاسم حق بود تا جایی که یکی دوبار عملیات‌ها به نتیجه نمی‌رسید، روی سنگر خط اول می‌ایستاد و با دوربین بررسی می‌کرد و می‌گفت انشاءالله فردا اینجا درست می‌شود؛ دقیقا روز بعد طی عملیاتی منطقه آزاد می‌شد.

از این دست اتفاقات تا دلتان بخواهد می‌افتاد، انگار حساب و کتاب مسائل گاهی جور دیگری پیش می‌رفت. از طرفی هم رابطه حاج‌قاسم با مدافعان حرم شکل و شمایل پدرفرزندی داشت، همه بچه‌ها حاجی را مثل پدر دوست داشتند.

همرزمان اغلب اوقات دست به دعا بلند می‌کردند و سلامتی حاج‌قاسم را از خدا می‌خواستند، مادران شهدا هم برای حاج‌قاسم صلوات نذر می‌کردند و این دعا و ثنا به مردم سوری هم سرایت کرده بود.

حاج قاسم در دل تک‌تک بچه‌ها جایگاه ویژه داشت و این احساس برگرفته از مرام پهلوانی و قهرمانی حاجی بود، مرامی که حتی در برابر دشمن هم رافت نشان می‌داد و همیشه به رزمندگان یادآور می‌شد اگر دشمن در حال فرار است اجازه دهید برود شاید به راه راست برگردد و همین فرصت بابی برای تغییرش باشد.

حاجی دنبال نجات مظلوم بود در هر کجای دنیا، انگار که لباس مقاومت بر تنش دوخته شده بود.»

از ناز کشیدن فرزندان شهدا تا بدهی حاج‌قاسم به طلبه همدانی

آقای قلیچ‌خانی مدافع حرم همدانی از سوریه و مردم سوری و دل‌های گره‌خورده به حاج‌قاسم گفت، از مدافعان حرمی که دمادم چشم‌انتظار سردار بودند؛ بعد هم پل ‌زد به دیداری از جنس نور در همدان، او از سردار گفتنی‌ها دارد و من ثبت می‌کنم: «ملاقات با سردار در همدان کلید خورد، در همان سفر تاریخ‌ساز و من و داداش به اتفاق خانواده شهدای مدافع حرم با حاجی ملاقات کردیم؛ دوساعتی منتظر بودیم چون برنامه‌های سردار خیلی فشرده بود اما لحظات انتظار هم شوق و ذوق داشت تا بالاخره حاج‌قاسم آمد بدون آنکه گرد خستگی از تن پاک کند یا گلویی تازه کند.

وعده‌اش مهم‌تر بود بنابراین در جمع خانواده‌ها نشست و یکی یکی همه را صدا می‌کرد و دلجویی، ناز فرزندان شهدا را می‌کشید و تک به تک با خانواده‌ها عکس یادگاری می‌گرفت تا نوبت به ما، بنده و اخوی رسید.

احوالپرسی ما با حاج قاسم به حلب و قول انگشتر کشید، گفتم «حاجی یادت هست در حلب قول یک انگشتر به من دادی؛ حاج‌قاسم گفت مگر بهت نرساندند گفتم نه! همانجا یک انگشتر باقی مانده بود که هدیه کرد به من، ولی برادرم گفت پس من چی؟»

حاجی گفت بگذار انگشتر را بدهیم به اخوی که جانباز است، خلاصه انگشتر هدیه شد به برادرم؛ من هم به حاج‌قاسم گفتم، حاجی انگشتر طلبم ماند.

برادرم هم باب شوخی را باز کرد و گفت؛ حاجی هر کدام از خانواده‌ها با عکس شهید آمدند ولی ما شهید نداریم آقاحجت را ببر و شهید کن؛ حاج قاسم هم با خنده گفت «این کار خودمه» من هم قول دوباره از حاجی گرفتم.»

بدهی وصول شده حاج قاسم 

دیدار حاج‌قاسم در همدان تاجی بر تارک این شهر شد و درخشید، ملاقاتی که کمی بیشتر از یک سال خاطره شد، اما امان از هوای کویش در غربت جمعه‌های دلتنگ. این روحانی مدافع حرم با یکی دو رشته اشک خزیده روی صورت یاد خبر بامدادی همان جمعه دلتنگ می‌کند و من نقل می‌کنم: «یک هفته‌ای بود از سوریه برگشته بودم، روز جمعه صبح زود همسرم بیدارم کرد و با گریه گفت بامداد سردار سلیمانی شهید شده؛ باور نمی‌کردم تند و تیز تلویزیون را روشن کردم و پیام شهادت سردار را دیدم هرچند باز هم باور نمی‌کردم.

مدام دنبال این بودم که بشنوم اشتباه شده یا خبر را تکذیب کنند، کلا به هم ریخته بودم بی‌قرار و ناآرام؛ اما خبر درست بود، نمی‌توانستم بمانم، خودم را به مراسم تشییع رساندم و بین آن جمعیت تاریخی حضور پیدا کردم.

میان سیل مردم هنوز هم بی‌قرار بودم و باور نمی‌کردم، یک هفته‌ای گذشت تا خواب حاجی را دیدم، در خواب از سردار پرسیدم «حاجی قولت چی می‌شه؟ گفت یادم نمی‌ره، دوباره گفتم انگشتر چی؟ سردار گفت انگشتر هم بهت می‌دم».

این خواب در ذهنم ماند تا هفته بعد از شهادت حاج قاسم برگشتم سوریه برای آزادسازی خان‌طومان، به محض رسیدن مسئول نمایندگی گفت برایت یک هدیه دارم، از چطور و چگونه هدیه پرسیدم و مشخص شد یک انگشتر از دفتر حضرت آقا که حاج قاسم هم تبرکش کرده رسیده بود.

قول اول حاجی عملی شد و انگشتر در عرض یک هفته به دستم رسید، قول دوم هم عملی می‌شود.»

مهر و محبت راز ماندگاری ژنرال

آقای قلیچ‌خانی سردار سلیمانی را از سوریه تا همدان به تصویر کشید، تصویری روی موج دلدادگی بعد هر آنچه که از حاج قاسم دیده و شنیده بود را یک‌نفس در یادش جا داد و من نوشتم: «حاجی با پیر، پیر می‌شد و با جوان، جوان می‌شد؛ خاکی بود و کوچک و بزرگ را جذب می‌کرد.

راستی راستی سردار یک مرد به معنای واقعی کلمه بود، اصلا تمام وجودش وقف اسلام و مظلومان شده بود، شخصیتی مثال‌زدنی که شاید خیلی از کارهایی که انجام می‌داد ما انجام نمی‌دهیم.

حاج قاسم هر کجا بود محور همان جا می‌شد نه به خاطر اینکه سردارسلیمانی بود و فرمانده سپاه قدس؛ به دلیل مهر و محبت و اخلاق منحصر به فردش، به خاطر بذل محبت نسبت به خانواده شهدا؛ می‌دانید که با وجود مشغله‌اش سرکشی و تفقد از خانواده شهدا برایش اولویت داشت.

ولایت‌پذیری و حضرت آقا هم خط قرمز حاج‌قاسم بود یعنی مطیع خاص؛ او کسی است که هنوز هم حضرت آقا با اشک و بغض نامش را می‌برد، به نظرم هنوز هم نشانه‌هایی پدیدار می‌شود که انگار حاج قاسم با روح بلندش هست و از اسلام و ایران دفاع می‌کند.»

جمله آخر این جمله‌سازی ختم شد به پهلوان عصر حاضر، خلاصه کلام آقای قلیچ‌خانی درباره سردار دلها را بخوانید: «حاج قاسم پهلوان و قهرمانی است که باید به او افتخار کرد، او نه تنها مردم کشورش بلکه جهانی را از داعش نجات داد، مباهات بی‌چون و چرا بر آن فرمانده جهانی.»

پایان پیام/۸۹۰۳۳/

منبع: فارس

کلیدواژه: حاج قاسم دفاع از حرم شکست داعش سردارسلیمانی ژنرال سلیمانی حاج قاسم یک انگشتر مردم سوری مدافع حرم بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۵۳۹۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سه قطعه از محورهای شریانی هرمزگان بسته می شود

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خلیج فارس؛ مدیرکل حمل و نقل جاده ای هرمزگان گفت: جاده بندرعباس- حاجی آباد برای ساخت پل زیرگذر سرخون، محدوده تقاطع، کیلومتر بیست و یک تا ۲۲ بسته است .
عباس شرفی افزود: این مسیر از 15 اردیبهشت تا ۱۵ مرداد بمدت سه ماه از ساعت شش صبح تا ۱۸ بسته است
وی گفت: رانندگان جاده ای می توانند از مسیر انحرافی کنارگذر رفت وآمد کنند.

 

بیشتر بخوانید:  استقرار ۲۵۰ نیروی راهداری در جاده‌های هرمزگان


مدیرکل حمل و نقل جاده ای هرمزگان افزود: جاده بستک - لار محدوده تَنگ بستک به چاهبِنارد کیلومتر صفر تا ۲ ، از بیستم اردیبهشت تا ۱۵ تیر از ساعت شش صبح تا ۱۸ در محدوده اجرای عملیات بسته است و رفت و آمد از مسیر کنارگذر ، در کنار مسیر اصلی امکان پذیر است.
شرفی گفت: جاده بندرعباس - حاجی آباد محدوده تونل راهدار فداکار نیز برای عملیات بازسازی و مرمت تونل واقع در کیلومتر ۱۰۲ تا ۱۰۳ از اول خرداد تا ۳۱ مرداد بسته می شود .
وی افزود: این محور از ساعت شش صبح تا 18 بسته است و رانندگان می توانند برای رفت وآمد از مسیر برگشت حاجی آباد - بندرعباس (تونل ۱۷ شهریور ) به صورت دو طرفه استفاده کنند.

دیگر خبرها

  • کار ترانشه حاجی آباد به دستگاه قضا رسید
  • سه قطعه از محورهای شریانی هرمزگان بسته می شود
  • عزیمت مادران و دختران اصفهانی برای تجدید پیمان با سردار دل‌ها به کرمان
  • تجدید پیمان دختران و مادران نصف‌جهان با سردار دل‌ها
  • فیلم| ناگفته‌های سردار حاجی‌زاده از عملیات وعده صادق
  • ببینید | ناگفته‌های سردار حاجی‌زاده از حمله سپاه به اسرائیل
  • فیلم/ ناگفته‌های سردار حاجی‌زاده از عملیات وعده صادق
  • ناگفته‌های سردار حاجی‌زاده از عملیات وعده صادق
  • کشف ۶۰ کیلوگرم تریاک در حاجی آباد
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی